عاشقان شهدا چهار شنبه 27 مهر 1390برچسب:, :: 19:8 :: نويسنده : علیرضا
فریاد می زدم:یا رب العالمین بر ما ذلت و خواری را مپسند محمد جهان آرا در سال 1333 در خانواده ای مذهبی در خرمشهر متولد شد. او كه دارای روحی ناآرام و تسلیم ناپذیر بود، از سن نوجوانی وارد عرصه فعالیتهای سیاسی شد. وی به دلیل هوش سرشار و اخلاق حسنه توانست همراه با جوانان انقلابی شهر اقدام به تشكیل گروهی به نام "ا...اكبر" نماید. این گروه جلساتشان را در مسجد امام جعفر صادق(ع) خرمشهر برگزار می كردند. آنان توماری علیه رژیم شاه با مضمون "ما امضاكنندگان ذیل سوگند یاد می كنیم تا لحظه مرگ لحظه ای از مبارزه علیه رژیم جبار پهلوی دست نكشیم" آماده و آن را با خون خود امضا نمودند. بعد از مدتی گروه "ا...اكبر" با گروه "منصورون" آشنا شدند و به همراه آقا محسن در فعالیتهای چریكی ضد رژیم شركت نمودند. اقدامات مهم این گروه عبارت بودند از:حمل اسلحه از تهران به اهواز به وسیله پیكان توسط شهید جهان آرا، شركت در ترور رئیس گارد دانشگاه جندی شاپور اهواز، حمل اسلحه و اعلامیه های ضد رژیم از اهواز به تهران(ماشین در اهواز توسط ساواك شناخته می شود و برادر بزرگ جهان آرا دستگیر می شود.) فعالیت سیاسی در اراك توسط محمدعلی و برادر كوچكترش علی(كه منجر به درگیری و شهادت علی می گردد.) در همین سالها یكی از خواهران محمد به علت حجاب اسلامی در دبیرستان از طرف ساواك دستگیر و چندماهی در زندان تحت بازجویی مأموران رژیم قرار می گیرد. محمد پس از پیروزی انقلاب با جمع آوری نوجوانان و جوانان مسلمان و انقلابی شهر، اقدام به تشكیل كانون فرهنگی در خرمشهر نمود، و از رهگذر این اقدام توانست هر چه بیشتر به تربیت و سازماندهی نیروهای فعال بپردازد. با شروع جنگ تحمیلی محمد وارد مرحله ای تازه از زندگی سیاسی شد. او با تشكیل سپاه خرمشهر و جذب نیروهای مؤمن(كه بیشتر از جوانان متعهد كانون فرهنگی انتخاب شدند.) توانست مقاومت دلیرانه ای در مقابل نیروهای پیاده و زرهی دشمن نماید. محمد پس از عقب نشینی از خرمشهر، در محلی به نام "محرزی" و چند نقطه دیگر اقدام به عملیات پدافندی و گسیل نیرو به داخل خرمشهر برای شناسایی مواضع دشمن و عكسبرداری و فیلمبرداری از تحركات نیروهای كفر نمود. اقدامات محمد در خرمشهر از لحاظ سیاسی، نظامی و تبلیغاتی اهمیت بسیاری داشت، تا آنجا كه یكی از مسؤولان اعلام كرد:"دشمن خیال كرده كه خرمشهر را در اختیار دارد، ما لحظه به لحظه او را زیر نظر داریم و فیلمهای فعالیتهای آنها نزد ماست" شهید جهان آرا در مورد یكی از صحنه های حماسه خرمشهر می گوید:امیدی به زنده ماندن نداشتیم. مرگ را می دیدیم، بچه ها توسط بی سیم شهادت نامه خود را می گفتند و یك نفر پشت بی سیم یادداشت می كرد. صحنه خیلی دردناكی بود، بچه ها می خواستند شلیك كنند، گفتم:"ما كه رفتنی هستیم حداقل بگذارید چندتا از آنها را بزنیم و بعد بمیریم." تانكها همه اطراف را می زدند و پیش می آمدند. با رسیدن آنها به فاصله صدوپنجاه متر دستور آتش دادم. چهار آرپی.جی7 داشتیم. با بلند شدن از گودال اولین تانك را بچه ها زدند. دومی در عقب نشینی بود كه به دیوار یكی از منازل بندر برخورد كرد. جیپ فرماندهی پشت سر، نیز دنده عقب گرفت. با مشاهده عقب نشینی تانك بلند شدم و داد زدم ا...اكبر، ا...اكبر،... حمله كنید، كه دشمن پا به فرار گذاشت. جانباز عزیز جنگ برادر محمد نورانی درباره حماسه مقاومت خرمشهر می گوید:وارد حیات مدرسه شدم. بوی باروت شدید می آمد، در داخل ساختمان دیدم قتلگاه روز عاشوراست، همین طور بچه ها در خون خودشان می غلتند. اسلحه ام را برداشتم آمدم بیرون، شهید جهان آرا با جیپ تازه رسیده بود، گفتم:دیدی همه بچه ها را از دست دادیم. در حالی كه بشدت متأثر شده بود، مثل كوه استوار و مصمم گفت:اگر بچه ها را دادیم، اما امام را داریم. ان شاءا... امام زنده باشد. در پرتو همین اقدامات بود كه در خرداد سال 61 رزمندگان توانستند دشمن را از خاك پاك خرمشهر بیرون برانند. محمد در مهرماه سال 1360 به علت سقوط هواپیما، زمانی كه از شلمچه به سوی تهران پرواز می كرد، به آرزوی دیرینه اش -شهادت،رسید. وصیتنامه از روزی كه جنگ آغاز شد تا لحظه ای كه خرمشهر سقوط كرد من یك ماه به طور مداوم كربلا را می دیدم، هر روز كه حمله دشمن بر برادران سخت می شد و فریاد آنها با بی سیم مرا از كار می انداخت و هیچ راه نجاتی نبود به اتاق می رفتم، گریه را آغاز می كردم و فریاد می زدم یا رب العالمین بر ما مپسند ذلت و خواری را.
به سال 1333 در خانوادهاي مستضعف، مسلمان، متعهد و دردكشيده در خرمشهر متولد شد. پايبندي خانواده او (بويژه پدرش) به اسلام عزيز باعث گرديد كه از همان كودكي عشق به خدا و خاندان عصمت و طهارت(ع) در جان و قلب محمد ريشه دواند. از همين ايام وي تحت نظر پدر بزرگوارش به فراگيري قرآن مجيد پرداخت. فعاليتهاي سياسي – مذهبي فعاليتهاي سياسي – مذهبي شهيد جهانآرا از شركت در جلسات مسجد امام صادق(ع) خرمشهر شروع شد. واز همان زمان مبارزه جدي او عليه طاغوت آغاز شد. در سال 1348 – در سن 15 سالگي – تحت تاثير جنبش اسلامي به رهبري حضرت امام خميني(ره) همراه عدهاي از دوستان فعال مسجدياش وارد مبارزات سياسي شد. ابتدا به برپايي جلسات تدريس و تفسير قرآن در مساجد پرداخت؛ ضمن آنكه در مبارزات انجمنهاي اسلامي دانشآموزان نيز شركتي فعال داشت. در اواخر سال 1349 همراه برادرش به عضويت گروه مخفي حزبالله خرمشهر درآمد. افراد اين گروه با هم ميثاقي را نوشته و امضاء كردند و در آن متعهد شدند كه تحت رهبري حضرت امام خميني(ره) تا براندازي رژيم منفور پهلوي از هيچ كوششي دريغ نكرده و از جان و مال خويش براي تحقق اين امر مضايقه نكنند. بعد از آن، براي عمل به مفاد عهدنامه و به منظور خودسازي، روزه ميگرفتند و به انجام عباداتشان متعهد بودند. اين گروه براي انجام نبردهاي چريكي، يكسري از ورزشها و آمادگيهاي جسماني را در برنامههاي روزانه خود قرار داده بودند تا در ابعاد جسماني و روحاني افرادي خود ساخته شوند. در سال 1351 اين تشكل به وسيله عوامل نفوذي از سوي رژيم منحوس پهلوي شناسايي شد و شهيد جهانآرا، به همراه ساير اعضاي آن دستگير گرديدند. پس از مدتي شكنجه و بازجويي در ساواك خرمشهر، سيد محمد به علت سن كم به يكسال زندان محكوم و به زندان اهواز منتقل گرديد. مدتي كه در زندان بود در مقابل شديدترين شكنجهها مقاومت ميكرد، به همين جهت دوستانش هميشه از طرف او خاطر جمع بودند كه هرگز اسرار و اطلاعات را فاش نخواهد كرد. ايشان با اخلاق و رفتار پسنديده و حسن برخوردش، عدهاي از زندانيان غيرسياسي را نيز به مسير مبارزه و سياست كشانده بود. پس از آزادي از زندان، پرتلاشتر از گذشته به فعاليت خود ادامه داد و ساواك او را احضار و تهديد كرد تا از فعاليتهاي سياسي و اسلامي كنارهگيري كند. تهديدي بينتيجه، كه منتهي به نيمه مخفي شدن فعاليتهاي او و دوستانش گرديد. پس از اخذ ديپلم (در سال 1354) براي ادامه تحصيل راهي مدرسه عالي بازرگاني تبريز شد و براي شكلگيري انجمن اسلامي اين مركز دانشگاهي تلاش نمود. در اين زمان در تكثير و پخش اعلاميههاي امام امت(ره) و نيز انتشار جزوهها و بيانيههاي افشاگرانه عليه سياستهاي سركوبگرانه رژيم فعاليت ميكرد. در سال 1355 به دليل ضرورتي كه در تداوم جهاد مسلحانه احساس ميكرد به گروه منصورون پيوست. از همين دوران بود كه به دليل ضرورتهاي كار مسلحانه مكتبي، ناچار به زندگي كاملاً مخفي روي آورد. سال 1356 مامور جابجايي مقاديري سلاح از تهران به اهواز شد. در حالي كه گروه توسط عوامل نفوذي ساواك شناسايي شده و گلوگاههاي جاده تهران – قم توسط مامورين كميته مشترك ضدخرابكاري كنترل ميشد، وي ماهرانه خودرو حامل سلاحها را از تور ساواك عبور داد و به اهواز رساند با همين سلاحها محمد و دوستانش دست به اجراي تعدادي عمليات مسلحانه (هماهنگ با اعتصاب كارگران شركت نفت در اهواز) زدند. در كنار فعاليتهاي مسلحانه، امور سياسي – تبليغي را نيز از ياد نميبرد و دامنه فعاليتهايش را به شهرهاي تهران، قم، يزد، اصفهان و كاشان گسترش داد. در تاريخ 2/2/1357 سيدعلي جهانآرا، برادر سيدمحمد نيز توسط ساواك به شهادت ميرسد. فعاليتهاي دوران انقلاب در بهار و تابستان سال 1357 محمد تصميم ميگيرد تا به منظور گذراندن آموزش و كسب تجارب نظامي در پاييز سال 1357 در پي اعزام تانكهاي ارتش رژيم شاه به خيابانهاي اهواز و كشتار مردم، سيد محمد و دوستانش تصميم به دفاع مسلحانه از مردم تظاهر كننده ميگيرند. در يك درگيري سنگين با نيروهاي زرهي رژيم، حدود 30 نفر از مزدوران و چماقداران شاهنشاهي را مجروح ميكنند و سالم به مخفيگاه خويش باز ميگردند. با پيروزي انقلاب اسلامي در بيست و دوم بهمن 1357 سيد محمد پس از دو سال و نيم زندگي مخفي به خرمشهر باز ميگردد. تشكيل كانون فرهنگي نظامي خرمشهر به منظور حراست از دستآوردهاي فرهنگي، سياسي انقلاب اسلامي و تلاش در جهت تعميق و گسترش آنها و جلوگيري از تحقق توطئههاي عوامل بيگانه، كه با طرح مساله قوميت و مليت سعي در ايجاد انحراف در ادامه مبارزه و مسير انقلاب داشتند، شهيد جهانآرا همراه عدهاي از ياران خويش كانون فرهنگي نظامي انقلابيون خرمشهر را تشكيل داد تا با بسيج مردم و نيروهاي جوان و تشكل حركت سياسيشان، آنان را در دفاع از انقلاب و مقابله با توطئههاي دشمنان آماده نمايد. شهيد جهانآرا خود مسئوليت شاخه نظامي كانون را عهدهدار گرديد و با توجه به تجربيات و آگاهيهاي نظامي، به آموزش برادران و سازماندهي آنان پرداخت و با عنايت به اطلاعاتي كه از جنگ چريكي و شهري داشت، شهر را به چندين منطقه تقسيم كرد و مسئوليت حفاظت از هر منطقه را به عهده تيمهاي مشخص نظامي گذارد كه شاخه نظامي كانون به عنوان واحد اجرايي دادگاه انقلاب عمل ميكرد. كانون توانست به ياري دادگاه انقلاب، عدهاي از عمال حكومت نظامي و برخي از سرمايهداران بزرگ را، كه عوامل مزدور بيگانه توسط آنان كمك مالي ميشدند، دستگير و به مجازات برساند. تشكيل سپاه خرمشهر و مقابله با توطئهها
در آن زمان با توجه به ضعف عملكرد دولت موقت در تامين خواستههاي طبيعي و اوليه مردم محروم منطقه، گروهكهاي چپ و راست تلاش داشتند تا با طرح ضعفهاي ناشي از حكومت ستمشاهي، نظام و كل حاكميت آنرا زير سئوال برده و مردم را نسبت به انقلاب و رهبري آن بدبين و به مقابله با آن بكشانند. جريان منحرف و وابسته «خلق عرب» نيز به عنوان يكي از ابزارهاي استكبار جهاني، در منطقه قد علم كرده بود تا براي اشاعه اهداف استكبار، با پشتيباني حزب بعث عراق، اعلام موجوديت نمايد و عملاً با طرح اختلاف شيعه و سني، براي تجزيه خوزستان و رويارويي همه جانبه با نظام جمهوري اسلامي ايران برخيزد. شهيد جهانآرا در اين شرايط به فرماندهي سپاه خرمشهر منصوب شد. شهيد جهانآرا با بكارگيري پاسدارن انقلاب و همكاري مردم، اين آشوب را سركوب و با عناصر فرصتطلب قاطعانه برخورد كرد و به لطف خداي تبارك و تعالي بساط اين گروهك ضدانقلابي برچيده شد. از اقدامات مهم و حياتي شهيد در اين زمان، تشكيل يك واحد عمراني در سپاه بود؛ زيرا جهادسازندگي در اين شهر هنوز راهاندازي نشده بود. ايشان برادران سپاه را براي حفاظت از دستآوردهاي انقلاب و ايستادگي در مقابل عوامل بيگانه تشويق و ترغيب ميكرد تا به خدمت و امداد برادران روستايي و عرب ساكن در نقاط مرزي كه در معرض تهاجم فرهنگي عوامل بيگانه قرار داشتند، بشتابد و با كار عمراني و فرهنگي زمينههاي عدم پذيرش در مقابل نفوذ دشمن را در مردم تقويت كنند. در واقع وي دو عامل فقر و جهل را زمينه اساسي فعاليت ضدانقلاب در منطقه ميدانست و با درك اين مساله ضمن تكيه بر مبارزه پيگير عليه عوامل بيگانه، به ضرورت كار فرهنگي و تامين نيازهاي مردم منطقه اصرار فراوان داشت. نقش شهيد در خنثيسازي كودتاي نوژه شهيد جهانآرا در جريان كودتاه نوژه به منظور جلوگيري از هرگونه حركت و اقدام ضدانقلاب در پايگاه سوم دريايي خرمشهر، از سوي شوراي تامين استان خوزستان به سمت فرماندهي اين پايگاه منصوب گرديد و به كمك نيروهاي مومن و معتقد، تا تثبيت اوضاع و كشف بخشي از شبكه كودتا در ميان عناصر نيروي دريايي، اين مسئوليت را عهدهدار بود. ايشان ضمن اينكه با زيركي و درايت در خنثي كردن اين توطئه عمل ميكرد، در بين پرسنل نيروي دريايي نيز از مقبوليت خاصي برخوردار بود و همه مجذوب اخلاق، رفتار و برخوردهاي اصولي وانقلابي او شده بودند. حماسه خونينشهر در غروب روز 31 شهريور 1359 شهر خرمشهر را زير آتش گرفتند و مطمئن بودند كه با دو گردان نيرو ظرف مدت 24 ساعت خواهند توانست آن را به تصرف خود درآورند و بعد از آن، از طريق پل ذوالفقاريه، به آبادان جانباز عزيز جنگ، برادر محمد نوراني در اين باره مي گويد:«وارد حيات مدرسه شدم. بوي باروت شديد مي آمد. در داخل ساختمان ديدم قتلگاه روز عاشورا است. همين طور بچه ها در خون خودشان مي غلطند. اسلحه ام را برداشتم آمدم بيرون، شهيد جهان آرا تازه رسيده بود. گفتم: ديدي همه بچه ها را از دست داديم! در حالي كه شديداً متأثر شده بود، مثل كوه، استوار و مصمم گفت: اگر بچه ها را داديم اما امام را داريم، ان شاء الله امام خميني(ره) زنده باشد.»آنها بادست خالي در حالي كه اسلحه و مهمات نداشتند و سياست بازاني چون بني صدر ملعون و مشاورين جنگي او معتقد بودند كه خرمشهر و آبادان ارزش سياسي – نظامي ندارد، بايد زمين داد تا از دشمن، زمان گرفت و ... با چنگ و دندان شجاعانه قدم به قدم و كوچه به كوچه با مزدوران بعثي جنگيدند و به فرمان رهبر و مقتداي خود، مردانه ايستادگي كردند و با توجه به اينكه پاسداران سپاه خرمشهر كم بودند با عده اي از مردم مسلمان و مؤمن، مانع اشغال شهر شدند. تا اينكه رزمندگان، خودشان را در گروه هاي كوچك (در حد دسته و گردان) به آنها رسانده و تحت فرماندهي اين سردار دلاور اسلام عليه دشمن وارد عمل شدند. در اين مرحله شهيد جهان آرا با سازماندهي مناسب نيروهاي سپاه و مردمي و به كارگيري به موقع رزمندگان اسلام، عرصه را بر نيروهاي عراقي تنگ كرده بود. اما فشار دشمن هر روز بيشتر مي شد و ادوات و تجهيزات جنگ زيادي را وارد عمل مي كرد. برادري تعريف مي كند:«روزهاي آخر اين مقاومت بود كه بچهها با بي سيم به شهيد جهانآرا اطلاع دادند كه شهر دارد سقوط ميكند. او با صلابت به آنها پيام داد كه بايد مواظب باشيم ايمانمان سقوط نكند.» شهيد جهانآرا ميگفت: «آرزو ميكنم در راه آزاد كردن خونينشهر و پاك كردن اين لكه از دامان جوانان شهيد شوم.» او و همرزمانش با توكل به خدا، خالصانه جانفشاني كردند. در برابر دشمن ايستادند و با فرهنگ شهادتطلبي در برابر دشمن تا دندان مسلح، مقاومت كردند و زير بار ذلت نرفتند و يكبار ديگر حماسه حسيني را در كربلاي ايران اسلامي تكرار نمودند. سردار غلامعلي رشيد در ارتباط با اين حماسه به لحاظ نامي ميگويد: «مقاومت در خرمشهر نه تنها در وضعيت مناطق مجاورش مثل آبادان اثر مستقيم داشت، بلكه در سرنوشت كلي جنگ نيز تاثير گذاشت و باعث تاخير حمله عراقيها به اهواز گرديد و آنها نتوانستند در ادامه جنگ، به اهداف خود برسند. برادر عزيز شهيد جهانآرا با الهام از سرور آزادگان جهان حضرت اباعبدالله الحسين(ع) و يارانش به ما آموخت كه چگونه بايد در برابر دشمن مردانه جنگيد.» ويژگيهاي اخلاقي شهيد جهانآرا در كنار فعاليتهاي گسترده نظامي، به مسئله خودسازي و جهاد با نفس و كوششهاي عرفاني در جهت تقرب هرچه بيشتر به خداوند با تلاوت پيوسته قرآن، دعا و تلاش براي افزايش ميزان آگاهيهاي سياسي و اجتماعي توجه ويژهاي داشت. از قدرت تجزيه و تحليل بالايي برخوردار بود و نفوذ كلام عجيبي داشت. خوش خلقي، قاطعيت، خلوص، تقوي، توكل، فداكاري، اعتماد عميق به ولايت فقيه و حضرت امام(ره) و خستگيناپذيري از خصوصيات بارز وي بود.
تواضع و فروتني در سيد موج ميزد. با وجود اينكه فرماندهي سپاه خرمشهر را به عهده داشت خود را يك بسيجي ميدانست و در حالي كه فرماندهي قاطع بود اما رابطه عاطفي و برادرانه خود را با نيروهاي تحت امر حفظ كرده بود. او به تربيت كادرهاي كارآمد توجه خاصي داشت و در رشد دادن نيروهاي مردمي، تلاش چشمگيري نمود. صبر و استقامت، فداكاري و شهادتطلبي از خصايص بارزي بود كه وجود سيد را بسان شمعي در انقلاب ذوب نمود و جان شيرينش را فداي جانان كرد. نحوه شهادت در ساعت 30/19 دقيقه سه شنبه هفتم مهرماه 1360 (بعد از عمليات ثامنالائمه) يك فروند هواپيماي سي-130 از اهواز به مقصد تهران در حركت بود تا بدن پاك و مطهر شهدا را به خانوادههايشان و مجروحين عزيز جنگ را به بيمارستانها برساند، كه در منطقه كهريزك تهران دچار سانحه شد و سقوط كرد. از جمله شهداي اين سانحه تيمسار سرلشكر شهيد ولي الله فلاحي (جانشين رئيس ستاد مشترك آجا)، سرتيپ شهيد موسي نامجو (وزير دفاع)، سرتيپ خلبان شهيد جواد فكوري (مشاور جانشين رئيس ستاد مشترك آجا)، سردار سرلشكر پاسدار شهيد يوسف كلاهدوز (قائم مقام فرماندهي كل سپاه) و سردار سرلشكر پاسدار شهيد سيد محمد علي جهانآرا (فرمانده سپاه خرمشهر) بودند. شهيد سيد محمد علي جهانآرا پس از سالها مبارزه، تلاش و فداكاري خالصانه در سختترين شرايط، به آرزوي ديرين خود رسيد و به شرف شهادت نايل آمد. تجليل مقام معظم رهبري از شهيد محمد جهان آرا من مايلم اينجا يادي بكنم از محمد جهان آرا، شهيد عزيز خرمشهر و شهدايي كه در خرمشهر مظلوم آن طور مقاومت كردند. آن روزها بنده در اهواز از نزديك شاهد قضايا بودم. خرمشهر در واقع هيچ نيروي مسلح نداشت. نه كه صد و بيست هزار (مانند بغداد) نداشت بلكه ده هزار، پنج هزار هم نداشت. چند تانك تعميري از كار افتاده را مرحوم شهيد اقارب پرست – كه افسر ارتشي بسيار متعهدي بود – از خسروآباد به خرمشهر آورده بود، تعمير كرد. (البته اين مال بعد است، در خود آن قسمت اصلي خرمشهر نيرويي نبود) محمد جهان آرا و ديگر جوانهاي ما در مقابل نيروهاي مهاجم عراقي – يك لشكر مجهز زرهي عراقي با يك تيپ نيروي مخصوص و با نود قبضه توپ كه شب و روز روي خرمشهر مي باريد – سي و پنج روز مقاومت كردند. همانطور كه روي بغداد موشك مي زدند، خمپاره ها و توپهاي سنگين در خرمشهر روي خانه هاي مردم مرتب مي باريد، اما جوانان ما سي و پنج روز مقاومت كردند. بغداد سه روزه تسليم شد ملت ايران، به اين جوانان و رزمندگانتان افتخار كنيد. بعد هم كه مي خواستند خرمشهر را تحويل بگيرند، دوباره سپاه و ارتش و بسيج با نيرويي به مراتب كمتر از نيروي عراقي رفتند خرمشهر را محاصره كردند و حدود پانزده هزار اسير در يكي دو روز از عراقيها گرفتند. جنگ تحميلي هشت ساله ما، داستان عبرت آموز عجيبي است. من نمي دانم چرا بعضي ها در ارائه مسائل افتخار آميز دوران جنگ تحميلي كوتاهي مي كنند. مقام معظم فرماندهي كل قوا 22/1/1382 نماز جمعه تهران گوشه اي از وصيتنامه انقلاب بيش از هرچيز براي ما يك ابتلاي الهي و يك آزمايش تاريخي و اجتماعي است و در جريان اين ابتلا بايد رنج، محروميت، مصايب و ناملايمات را با آغوش باز بپذيريم و در برابر آشوبها و فتنهها با خلوص و شهامت بايستيم و از طولاني شدن اين ابتلا و افزايش سختيها و ناملايمات نهراسيم، زيرا علاوه بر اينكه خود را از قيد آلودگيهاي شركين و وابستگيها، پاك و خالص ميكنيم، انقلابمان و حركت امت شهيدپرور، عميقتر و استوارتر ميشود و از انحراف و شكست مصون ميماند نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
|||
![]() |